حق السکوت

چشم می‌بندم نباید جاده سرگرمم کند
چند کوه و آبشار ساده سرگمم کند!
راه را در شهرهای پر خیابان گم کند
یا دهی آرام و دور افتاده سر گرمم کند!
هم نباید کنج مسجد‌های دنج بین راه
سجده سرگمم کند سجاده سرگرمم کند!
دل به راهی داده‌ام چون رود و شرمم باد اگر
برکه‌ای که دل به "ماه"ی داده سر گرمم کند!
می‌روم، چون آهوان از مردمان، ترسیده‌ام
چشم آهویی کنار جاده سرگرمم کند...



پ.ن: تو باید و یقینی، نه اتفاقی و شاید
تو سرنوشت زمینی، که اتفاق می افتد...

ان شاءالله هر‌چه زودتر


#کتاب
#شعر
#حق_السکوت
#محمد_مهدی_سیار
دیدگاه ها (۰)

رحمت واسعه

رسول مولتان

رد سرخ جا مانده بر فنجان

نگاهی به تاریخ معاصر ایران

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط